محرم-2

شناسه نوشته : 33941

1401/05/30

تعداد بازدید : 18

 
 
 " نمکِ روضه ارباب.."
 
با ذکرِ یا حسین (ع) سَبُک بار می‌شود
این دل، که در نبودِ شما خوار می‌شود 
 
خوشبخت عینکی‌ست که هنگامِ دیدنِ
عشقی به غیرِ کربُ بَلا تار می‌شود !
 
مائیم و چند قطره‌ی اشکی که دلخوش‌اند
کم در مرامِ فاطمه (س) بسیار می‌شود 
 
هرقدر رو سیاه... یقین دارم عاقبت
چشمی که اشک ریخته بیدار می‌شود !
 
یک بار طعمِ روضه چشیدن، همین و بَس
آدم تمامِ عُمر بدهکار می‌شود
 
آقا ؟ در این بَساط چه پاشیده‌اید که
ماهی بدونِ تور گرفتار می‌شود...
 
 
 
✍️به قلم:  زهرا علی آقایی 
حوزه علمیه 
 
 
-------------------------------------------------------------------------
 
" بوی محرم "
 
دوباره بوی محرم نوای روضه وماتم
رسیده فصل عزای عزیز حضرت خاتم
 
دوباره دیده ی دریا تب حسینی دلها
بنفسی انت واهلی ذبیح اعظم عالم
 
زهرا عیوضی سطح دو جامعه الزهرا قم
 
 
✍️به قلم:  زهرا عیوضی‌ 
حوزه علمیه جامعه الزهرا سلام الله علیها _قم
 
 
     -------------------------------------------------------------------------
 
 
"ذبیح عشق"
 
آمد دوباره ماه عزای قتیل عشق 
آن رکن درگه رب‌العباد  عشق 
 
آمد دوباره موسم جانبازی و شکیب 
در  عاشر ماه عزای ذبیح عشق 
 
ما را دوباره گرد خود آورده قرص ماه
آن شاهباز  قله ی ذات‌البروج عشق
 
 
✍️به قلم: ام کلثوم ناصر 
حوزه علمیه ریحانه الرسول سلام الله علیها،  ساوه _ مرکزی
 
 
-------------------------------------------------------------------------
 
 
با بوسه تو را بدرقه کردم بابا
رفتی و ندیدی رخ زردم بابا
 
هر چند کنار عمه زینب بودم 
اما پر زخم و داغ و دردم بابا
 
 
 
✍️به قلم: سمیه‌ زارع 
حوزه علمیه مرودشت
 
-------------------------------------------------------------------------
 
 
السلام علی الثغر المقروع بالقضیب
 
" لب مقروع "
 
گفتم به دل مضروب را با هم بیا معنا کنیم
گفتا بیا مقروع را در ابتدا معنا کنیم
مقروع یعنی ضربه را خورده کسی با شدتی
حالا بیا تا آن لب مقروع را معنا کنیم.
 
 
 
✍️به قلم: زهرا عیوضی
حوزه علمیه 
 
-------------------------------------------------------------------------
 
"رهایی "
 
باهرصدایی فکر می‌کردم می‌آیی
از بس که طولانی شد آخر این جدایی
 
از کوه و صحراها سراغت را گرفتم 
ناگه ز نی آمد صدای آشنایی 
 
با صوت قرآنت همه مبهوت ماندند
از منبرت ساطع شد انوار طلایی
 
بی‌تاب‌تر گشتم از آن پس نازنینم !
بهر وصالت خوانده‌ام هردم دعایی
 
جانم فدایت‌! خواب دیدم روی ماهت
پروانه‌ها دورت، چه جمع با صفایی
 
آغوش خود را باز کردی با تبسم
گفتی بیا زین پس تو هم درجمع مایی
 
بر زخم‌هایم شد شفا لبخندهایت
گفتی عزیزم مژده بادت این رهایی
 
 
می‌آیم اما قطره‌های اشکم اینجا
رسوا کند ظلم و فریب وخود نمایی
 
می‌آیم و این روضه‌ها می‌مانَد اینجا
دست کبودم می‌کند حاجت روایی 
 
 
 
✍️به قلم:  زهرا عیوضی 
حوزه علمیه جامعه الزهرا سلام الله علیها _ قم
 
 
    -------------------------------------------------------------------------
 
 
 
انگار اسیر لحظه غم هستم
بی‌تاب کتیبه‌های ماتم هستم
 
با نغمه جانسوز اباعبدالله
گریانم و دلتنگ محرم هستم
 
 
✍️به قلم:  سمیه‌ زارع
حوزه علمیه مرودشت
 
-------------------------------------------------------------------------
 
" سراب" 
 
خیمه در التهاب می‌سوزد
لب طفل رباب می‌سوزد
 
دختری گیسویش پریشان است
در تب و اضطراب می‌سوزد
 
تا عمو می‌رود کنار فرات
از عطش قلب آب می‌سوزد
 
مادری دید بین گهواره
تن طفلش به خواب می‌سوزد
 
کودکان و عطش عمو دریاب
آب در این سراب می‌سوزد
 
یک سه ساله و غصه معجر
در فراق حجاب می‌سوزد
 
چشم‌ها رو‌ به آسمان خیره
در پی یک سحاب می‌سوزد
 
آیه آیه ورق ورق قرآن
روی نی این کتاب می‌سوزد
 
ظهر و گرما، تن گل از هرم  
سوزش آفتاب می‌سوزد
 
قامتی خم شده لب گودال
دشت در این عذاب می‌سوزد
 
از تن گم شده میان حصیر
تا ابد آفتاب می‌سوزد
 
یک خرابه و دختری گریان
دست او در طناب می‌سوزد
 
 از حدیث نگین و انگشتر
ساربان در عقاب می‌سوزد
 
خواهری روی تل زمین افتاد
دل خانه خراب، می‌سوزد
 
از همان شب که آب آوردند
لای لایی رباب می‌سوزد
 
 
 
✍️به قلم: سمیه_زارع 
حوزه علمیه مرودشت
-------------------------------------------------------------------------
 
 
"  نِعمَ الاَمیر "
 
نشست روی سینه‌ی ارباب و پا نشد
نفرین بر آن کمر که ازین ظلم تا نشد
 
بر هرچه نعل و کفش و عصا، دِشنه تیغ و تیر
تیری که رفت سمتِ گلو، غنچه وا نشد 
 
از بچگی غلام کفن پوش می‌شود
اما نصیبِ شاه به جز بوریا نشد
 
شاهی که خواست دخترِ خود را بغل کند
دستش جدا و سر به تنِ نیزه‌ها، نشد
 
بیش از هزار سال گذشت این عزا ولی
پیراهنِ سیاهِ غمش نخ نما نشد
 
این حرف حرفِ ما که نه اقرارِ نوح بود
"مثلِ حسین (ع) هیچ کسی ناخدا نشد"
 
از زندگی چه بهره و خیری چشیده است؟
آن که به چای روضه‌ی او مبتلا نشد
 
بی‌جان‌ترین عاشق و ترسش فراق بود
انگشتری که تا دَمِ آخر جدا نشد
 
ما بار بوده‌ایم فقط‌، یار اوست که
در اوجِ جنگ نیز نمازش قضا نشد
 
 
✍️به قلم:  زهرا آقایی 
حوزه علمیه 
 
-------------------------------------------------------------------------
 
 
" پرواز تا بی نهایت " 
 
مسلم میان کوچه‌ها‌‌  تنها نشسته 
 
آن نامه‌ها ی کوفیان دل را شکسته
 
کردند سردار حسین را دست بسته
 
از کوفیان هر غیرتی هم رخت بسته
 
 
 
✍️به قلم:  مریم ایزوخانی
حوزه علمیه عالی(سطح سه) کوثر _ قزوین 
 
 
  -------------------------------------------------------------------------
 
" ارباب عاشقان "
 
غربت و ماتم همه دم در جهان 
نام حسین پر شده در هر زمان
 
مدح تو گوید فلک از آز تو 
پرچم و دسته بزنند ساز تو 
 
ساز ‌تو از قحطی ‌آبت ‌بگفت
از لب خشک و دل خونت بگفت
 
از علي‌اصغر و اکبر بگفت 
تا که رسید تیر و به حنجر بگفت
 
خواهر تو دیده تو را سر جدا 
ورد لبانش شده یا رب خدا
 
در غم و اندوه تو ای شاه حسین
گریه و ماتم  همه پر شور و شین
 
کربلا محفل عشاق  تو 
قلب همه پر شده از داغ تو 
 
نور دو عالم شده آن گنبدت
منزل ‌ما پر شده از تربتت
 
ظلمت هر دولت و هر ملتی،
روشنی اش ای تو حسین علتی .
 
                              
  
✍️به قلم: زینب امیدی‌ مقدم
حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم‌حسنی(علیه السلام)_ شهرری
 
 
 
     -------------------------------------------------------------------------
 
 
" حال بکاء " 
 
با کودکانی بین خیمه غرق ماتم
 از التهاب سرخ قلبم، گریه کردم
 
 هر شب بساط غم گساری روبه‌راه و
هر شب میان تکیه غم، گریه کردم
 
شاید تو می‌بینی مرا لبریز حاجت
زیر لوا با موج پرچم، گریه کردم
 
 زیر علم، پای کتیبه، سمت بیرق
با اشک چشمانم ز ماتم، گریه کردم
 
آه این همه هتک و جسارت ناله دارد
در سوگ تو ای شاه عالم، گریه کردم
 
گاهی کنار طفل بی شیر ربابم
در پای آن گهواره هر دَم، گریه کردم
 
گاهی به دنبال تن اکبر روانم
با مادرش لیلا دمادم، گریه کردم
 
چون اکبرم شد ارباً اربا بین صحرا 
بر پیکر رعنا جوانم، گریه کردم
 
در لحظه‌های اضطرار قلب زینب 
از درد غارت با قد خم، گریه کردم
 
امّن یجیب المضطرُ... آه از غریبی
همراه بانوی مکرم، گریه کردم
 
 دیدم علمدار حرم رفت و نیامد
از این مصیبت‌های اعظم، گریه کردم
 
 همراه روضه خوانی زهرای اطهر
هر سال در ماه محرم، گریه کردم
 
ظهر و عطش،گرما... عمو آبی بیاور
با کودکان بی عمو هم، گریه کردم
 
 آنجا کنار قاسمی که قد کشیده
از داغ او چون ابر نم نم، گریه کردم
 
 با یک سه ساله، پای نیزه، رأس بابا
صحرا به صحراها دویدم،گریه کردم
 
مثل رباب از خیمه تا خیمه پی آب
چون هاجرم دنبال زمزم، گریه کردم
 
 با کاروان غم گسار آل طه
در دشت و در صحرا دمادم، گریه کردم
 
دروازه ساعات...آه... الشّام الشّام
اینجا ندارد درد مرهم، گریه کردم
 
 آنجا که سنگ از بام و از برزن روان شد
از ازدحام و سنگ با هم، گریه کردم
 
 در مجلس بزم حرامی های نامرد
با روضه خوانی مجسم، گریه کردم
 
 ای علقمه بنگر عمو آبی ندارد
تا دشت شد همچون جهنم، گریه کردم
 
در پای شعر محتشم عمری نشستم
حتی اگر زمزم شوم کم، گریه کردم
 
 ای منتقم! مولا بیا صبری نمانده
از دست رفته چون قرارم، گریه کردم
 
 
✍️به قلم: سمیه‌ زارع
حوزه علمیه_ مرودشت
 
 
    -------------------------------------------------------------------------
 
 
حسین جان:
 
بطلب حضرت ارباب صدایت بکنم 
این دل خون شده را مست هوایت بکنم
 
 
از ره دور برایت بکنم عرض ادب
 دست بر سینه شوم، دل به فدایت بکنم
 
من گدای سر کویت نروم از در تو
سر و جان را بدهم تا که رهایت بکنم
 
اشک‌های شده جاری به تبرک ببرم
جان به جانان بدهم تا که صدایت بکنم!!
 
حضرت گوهر نایاب، دعا کن مولا
بروم کرب و بلایت، زیارت بکنم
 
 
✍️به قلم: خدیجه‌ درستی_ خوی
حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها _ خوی
 
-------------------------------------------------------------------------
 
 
" حب‌الحسين یجمعنا "
 
کو به کو در شهر هیأت‌ها به پاست...
شهر مشکی‌پوش آل مصطفاست...
 
باز شوری در نهاد آدم است؛
شور شعر محتشم‌ در عالم است!
 
باز هم ماه محرم آمده...
کربلا در خاک ما اردو زده
 
 کربلا را می‌توان در شهر دید...
می‌توان تا جنت‌الماوی رسید!
 
کلُ ارض ِِکربلا یعنی همین
سوگ و اشک و گریه و قلب حزین؛
 
در خیابان‌ها علم افراشتند...
سر در هر خانه بیرق کاشتند
 
می‌رسد بانگ عزا از تکیه‌ها
چای روضه، نذری آب و غذا...
 
پیر تا کودک به هیأت خادم‌اند...
نوجوان‌ها از تبار قاسم‌اند...
 
شیرخواران در عزای اصغرند؛
مادران نسل وهب می‌پرورند
 
زینبیون روضه‌ برپا کرده‌اند...
روضه را تقدیم زهرا کرده‌اند
 
خطبه‌خوانان در پی روشنگری 
مادحین با مرثیه در نوکری!
 
نوحه‌ی ترکی؛ زبان مادری...
داغ بر این سینه‌ی خاکستری!
 
عشق ارباب است و جانی مبتلا
ابتلا و ابتلا و ابتلا...
 
منتقَم اینجا و ما غایب ز او
در پی مولای غایب کو به کو
 
از حسینیم و حسینی مانده‌ایم
سوگواریم و رجزها خوانده‌ایم...
 
تا بیاید منتقم از کوچه‌ها...
حب ارباب است و جمع شیعه‌ها
 
✍️به قلم:  پریسا‌ صالحی
حوزه علمیه الزهراءسلام الله علیها _ زنجان _ هیدج
 
-------------------------------------------------------------------------